علامه امينى (ره) غواص غدير
-(2 Body)
|
علامه امينى (ره) غواص غدير
Visitor
421
Category:
دنياي فن آوري
زمين و آسمان تبريز نورباران بود، بوى گل محمدى در فضاى شهر پيچيده بود، بوى بهار مىآمد، تبريز در شبى رؤيايى به سر مىبرد و صداى حمد، تهليل و تكبير از همهجا بلند بود؛ هزار و سيصدو بيست سال از هجرت رسول اكرم(ص) مىگذشت، كه «آقا ميرزا احمد» صاحب پسر شد. سر به خاك ساييد و طلوع آفتاب زندگى در خانهاش را سپاس نهاد. در كنار بستر كودك جاى گرفت، او را بغل كرد، بوسيد و بوييد. اشك شوق بسان مرواريدى بر گونه كودك غلتيد. جاذبه و نور سيماى طفل پدر را جذب كرده بود، چشم از رخ فرزند برنمىداشت. به ياد آن كه همه عمر مرادش بود، نام نوزاد را «عبدالحسين» نهاد تا در مسير «امامت»، «شهادت» و «ايثار» گام نهد . روزها گذشت، فرزند به دورهاى از زندگى رسيد كه مىتوانست تعاليم پدر را به جان بپذيرد . او ديگر كمتر در انديشه بازى بود و بيشتر در عالم خيال سير مىكرد. مىخواست بداند، بياموزد و در هستى انديشه كند. نخست آموزشهاى مادر را فرا گرفت؛ آيات قرآنى و سورههاى كوتاهى، كه با آهنگى الهى جانش را صيقل مىداد، بتدريج وى را براى گام نهادن در محفل علمى پدر آماده كرد. آقا ميرزا احمد در سال 1287 هجرى قمرى در قريه «سردها»، از نواحى تبريز، متولد شده بود. او از سال 1304 براى ادامه تحصيل به شهر آمده بعد از فراگيرى مقدمات در محضر درس علامه بزرگوار مرحوم حاج ميرزا اسدالله حضور يافت و به مرتبهاى از دانشپژوهى رسيد كه صلاحيت علمىاش از طرف زعيم بزرگوار حضرت آيتالله ميرزا على آقاى شيرازى و فقيه برجسته حاج ميرزا على ايروانى تأييد شد. علم و عمل از وى شخصيتى برجسته ساخته بود. حسن سيرت، وقار و پرهيزگارىاش زبانزد خاص و عام بود. (1) وى خود تربيت فرزندش را به عهده گرفت تا نيك پرورش يابد و در جمع دوستان پاكدل اهل بيت (ع) جاى گيرد. عبدالحسين به چنين پدرى افتخار مىكرد و خداى را سپاس مىگفت. او بزودى ادبيات فارسى و عربى، منطق، فقه و اصول را نزد پدر فرا گرفت و در سايه هدايت آن مجتهد فرزانه «الفيه ابنمالك» و اشعار برخى از بزرگان دين را حفظ كرد. از اولين شعرهايى كه پدر، فرزندش را به آموختن و حفظ آن تشويق كرد، شعرى از حضرت على(ع) بود. (2) عبدالحسين كتابهاى مختلفى در حديث و اعتقادات را نزد پدر خواند و از آنها بهره برد. او مسائل مشكل را با استاد در ميان مىنهاد و از درياى دانش او سيراب مىشد. اهتمام به قرآن و حديث، بخصوص نهج البلاغه، وى را عاشق امام على(ع) كرد، او با انديشه در گفتار امام(ع) درستى اين سخن گرانمايه را كه: «هيچ آيهاى در قرآن كريم نيست كه اول آن «يا ايها الذين آمنوا» باشد، مگر آنكه على ابنابىطالب(ع) سردار، امير و شريف و اول مخاطبان آن آيه است.» (3) با جانش دريافت. قرآن و نهجالبلاغه براى اين محصل جوان دو كتاب گرانقدر بود. وى اين دو كتاب را بارها مطالعه كرده، در معانى آن دقيق شده بود. گاه هنگام مطالعه اين كتابها مىگريست، اشك بر گونهاش جارى و چون درى گرانمايه در سينهاش نهان مىشد. جدش «مولا نجفعلى» مشهور به «امين الشرع» از اهالى آذربايجان بود، كه در سال 1257 هجرى قمرى متولد شده و خويشتن را به علم، ادب، پاكى و پرهيزكارى آراسته بود. آن بزرگ از شيفتگان گردآورى آثار ائمه اطهار(ع) شمرده مىشد و چون از ادب فارسى و تركى بهره وافر داشت، قصايدى چند به اين دو زبان سروده بود. خانواده عبدالحسين، به خاطر شهرت جدش، «امينى» شهرت يافت (4) و عبدالحسين راه جدش را در پيش گرفت تا امين شرع و مدافع اسلام ناب محمدى(ص) باشد.
|
|
|